رادی شرفِ درام نویسی ماست
به گزارش ایران کلام، خبرنگاران سعید تشکری: اکبر رادیِ نمایشنامه نویس، برای من به اسم یک نویسنده و کارگردان، نمونه کامل فاصله دو نسل از تئاتر ایران است. در دورانی، افتخار شاگردی اش را داشتم و از کلاسش اخراج شدم؛ بله؛ کاخراج. گفتنی است که من شاگردی بهرام بیضایی را در کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان، محسن یلفانی را در انجمن تئاتر ایران، اکبر رادی نمایشنامه نویس بزرگ وطنم را در دانشگاه تهران تواماً دیده ام. البته اینها جدای از اصحابی است که تواما با آنها سال هاست بزرگ شده ام. رفیق و معلمم بوده اند و بسیار راهنما. استاد اکبر رادی برای من دو صندلی دارد. آدمی که نمایشنامه نویس بزرگی بود و هست. چون بزرگان نه معلم دارند و نه شاگرد کسی بوده اند. این درس، بزرگ ترین بحران تفکر ایرانی ماست. اخراج من از کلاس استاد رادی هم بر مبنای همین تفکر شکل گرفت که در روزهای آغازین انقلاب اسلامی این تضادها امری بدیهی و رایج بود. او صاحب نمایشنامه های رئالیستی و چخوفی و ایبسنیِ ایران است؛ اما انسان دیگری که درون استاد رادی زبانه می کشید، کسی است که در هنر و ادبیات نظریه دارد؛ به ویژه در تئاتر. پوست بسیاری را با نقدهای خود کنده است. نظراتش بسیاری جوانان را نجات داده است. او نثر جلال آل احمد را درون نمایشنامه های ایرانی آورده، پرداخته و استریلیزه نموده است. با درک ادبیات نمایشی دنیا چون ایبسن، میلر و به ویژه چخوف، استاتیکِ صحنه ای دقیق را به تئاتر ایرانی هدیه نموده است.
آورده دیگر او به تئاتر ما، جغرافیای رشت و گیلان است. مثلث رادی بیضایی ساعدی، آبروی درام نویسی ماست؛ که البته هیچکدام چون ساعدی نتوانستند عقاب باشند؛ سرنوشتِ همین عقاب هم با تیری که خود انداخته بود، به سقوط انجامید و شکار مرگ در غربت شد؛ اما کسانی چون محسن یلفانی، ناماعیل خلج، بهمن فرسی، عباس نعلبندیان و خسرو حکیم رابط نمایشنامه ها و تئاتری را ساختند بی ادعا و بسیار جامع و قابل نفوذتر و صادق تر از بیضایی و رادی. بی صداقتی بین اثر و صاحب اثر بحران بزرگی است که تئاتر ایران را اِشغال نموده است. این امر در آثار جناب آقای رادی هم بین آثار ایشان و نظراتشان بسیار مشهود است. نمونه اش نقدهای ایشان بر آثار علی حاتمی و محسن مخملباف است. بُردن تا عرش و نشاندن بر فرش. نقد نظرات یک بزرگمردِ یکّه در تولد ایشان نشان دهنده اهمیت صندلی نمایشنامه نویسیِ ممتاز این نمایشنامه نویسی است؛ اما آهسته با گل سرخ یک اثر ممتاز در میان نمایشنامه های ایشان است که متمایز از دیگر آثارشان خارج از حیطه ی خاص خانواده های روشنفکری می گذرد. در دسته بندی نمایشنامه های جناب رادی عزیز می توان به چنین حیطه ی خاصی دست یافت:
از دست رفته [درگیری درون خانواده]
روزنه آبی [درگیری درون خانواده]
افول [زوال فئودالیسم]
مرگ در پاییز شامل سه تک پرده: محاق، مسافران، مرگ در پاییز[مردم شناسی در جغرافیای رشت]
ارثیهی ایرانی [نقد خانواده ایرانی]
صیادان [رسادت صیادان در شکستن سد قُرق دریا و شیلات]
لبخند باشکوه آقای گیل [نقد فئودالیسم]
در مه بخوان [تنهایی روشنفکر سنتی]
هاملت با سالاد فصل [ابزوردنویسی]
منجی در صبح نمناک [شرایط روشنفکران و نویسندگان در پیش از انقلاب اسلامی]
پلکان [اثری اپیزودیک در شرح حال یک فرودست اجتماعی که به قدرت می رسد]
تانگوی تخم مرغ داغ [ورسیون دیگر ارثیه ایرانی]
آهسته با گل سرخ [بروز و ظهور انقلاب اسلامی در یک خانواده ثروتمند]
شب روی سنگفرش خیس [شرایط روشنفکران و استادان دانشگاه در انقلاب فرهنگی و تضادهای صادقانه یک نویسنده و استاد ارجمند تا مرگ]
آمیز قلمدون [اثری اجتماعی]
باغ شب نمای ما [اثر در حال و هوای انقلاب مشروطه و ملیجک]
ملودی شهر بارانی [اثری عاشقانه]
خانمچه و مهتابی [ابزورد نویسی]
دو تک پرده ایِ شب به خیر جناب کنت و کاکتوس [دوتک پرده ای اجتماعی]
پایین گذر سقاخانه [یک اثر اجتماعی مردمی]
آهنگ های شکلاتی [اثری اجتماعی]
در میان این نمایشنامه ها چند اثر در باره ی جامعه روشنفکران است. چند اثر در مناسبات اجتماعی فرودستان و ستیز با فئودالیسم، بورژوازی و آریستوکراتیسم است؛ اما سه نمایشنامه مستقیما درباره رویدادهای انقلاب است. منجی در صبح نمناک درباره سانسور و ریشه کن کردن یک نویسنده به نام داریوش شایگان است. شب روی سنگفرش خیس درباره استادان پاکسازی شده دانشگاه و باز هم روشنفکران است؛ اما آهسته با گل سرخ دقیقا درباره روزهای انقلاب است. شریف ترین اثری که تا به امروز درباره انقلاب اسلامی نوشته شده است. موضوع نمایشنامه و بزنگاهش چیست؟ دیلمی، چایی فروش عمده در یکی از بازارهای تهران است. ساسان پسر او به آلمان رفته و به خواسته پدر نمایندگی پخش چای دایر نموده است. سینا به همراه نامزد خود، ساناز قرار است به خواسته پدر، به اُتریش برود و حین درس خواندن نمایندگی چای هم دایر کند. اوضاع مملکت نابه سامان است و در شهر، حکومت نظامی شاه برقرار شده و بازارها بسته است. جلال، برادرزاده دیلمی از رشت برای تحصیل در رشته معماری به تهران می آید، اما به دلیل بسته بودن دانشگاه ها، به خانه دیلمی می رود. او چند ماهی، در خانه دیلمی زندگی می نماید. جلال برای مجله ای مطلب می نویسد و روزها مخفیانه به فعالیت های انقلابی مشغول است و تلفن های مشکوک و مرموزی به او می گردد. شمس الملوک، همسر دیلمی و سینا احساس نارضایتی می نمایند. محل زندگی او به انباری که متعلق به مستخدم قبلی آنها بود منتقل می گردد... .
کتاب، ماجرای زندگی خانواده ای است که در سال 57 روزهای نزدیک انقلاب زندگی می نمایند. صحنه اصلی سالن پذیرایی خانه مردی پولدار به نام عبدالحسین دیلمی بود و در همین صحنه شخصیت ها یکی پس از دیگری می رفتند و می آمدند و حرف هایشان را می زدند. در پشت این صحنه مدام صدای خیابان و مردم و شلیک گلوله می آمد که در اوایل قصه کمتر بود؛ اما همین طور که داستان رو به جلو می رفت، به خصوص در بخش آخر، صداها بیشتر و بیشتر شد. خانواده عبدالحسین دیلمی هم مثل ما تماشاچی باقی ماندند و به جز صحنه ی آخر که جلال، برادرزاده عبدالحسین، تصادفا در خیابان تیر می خورد، در برابر اتفاقات اطرافشان بی تفاوت باقی ماندند. آنها به جز اینکه در خصوص گران شدن نفت و گوشت و راه بندان و اینگونه مسائل حرف بزنند، حرف دیگری نداشتند؛ غافل از اینکه انقلاب -که مظهرش همان برادرزاده فقیر بود- وارد زندگی آنها شده بود و مثل یک اتفاق بزرگ، چه بخواهند و چه نخواهند، آرامش زندگی شان را به هم ریخته بود. ویژگی های منحصربه فرد آهسته با گل سرخ من را مجاب می کند در تولد استاد رادی مکث بیشترم روی این اثر باشد.
در پرده اول شخصیت دیلمی که قدرتمندترین شخصیت نمایشنامه محسوب می گردد، کُنشی اعلامی دارد. کنش اعلامی یک تکنیک نمایشی است که در آن کاراکتر در دیالوگ موضع خود را برای مخاطب مداوم تبیین و روشن می سازد.
دیلمی: لفظ ِقلم صحبت می کنی آقای مهندس! مزاحم که نیستی، هیچ؛ منزل عموته؛ یعنی خونه خودت. هرچقدر که بخوای، می تونی پیش ما باشی و حرف زیادی هم نزن!
در نمونه دیگری که در پرده دوم اتفاق می افتد، دیلمی مجددا کنشی اعلامی دارد:
دیلمی: گرچه! نمایندگی رو باید داشته باشیم.
در این دیالوگ دیلمی با ادای این گزاره اعلام می کند که ضروری است نمایندگی چای در اُتریش تأسیس گردد و این گزاره هم با توجه به قدرت دیلمی شرایط کارآیی (شرایط مقدماتی) را احراز می نماید.
در خصوصی دیگر، شمس الملوک در گفت وگو با دیلمی، گزاره ای اعلامی دارد:
شمس الملوک (محکم): شما هرکجا می خواین، سینا رو بفرستین؛ ولی اون بدون ساناز نباید بره.
شمس الملوک با این گزاره اعلامی ازدواج سینا و ساناز را حکم می کند. البته با توجه به موقعیت او در برابر دیلمی، این گزاره شرایط کارآیی را به طور کامل احراز نمی کند؛ لذا دیالوگی که بلافاصله پس از این گزاره می آید، تصدیق و تأیید دیلمی نیست؛ بلکه وی تنها تقاضای تأیید مجدد گزاره اعلامی را از سوی شمس الملوک دارد:
دیلمی: خب، پس تو حرف آخرتو زدی
آنالیز سبک شناختی نمایشنامه آهسته با گل سرخ نوشته اکبر رادی با بهره گیری از نظریه های مطرح در حوزه سبک شناسی درام بستر حایز اهمیت است. سبک شناسی درام از دانش های بین رشته ای محسوب می گردد که از نظریات زبان شناسی در تحلیل متون نمایشی استفاده می نماید و البته شاخه ای نوپا محسوب می گردد. نظریات مهمی که در سبک شناسی درام مورد آنالیز قرار می گیرند، یکی نوبت گیری در گفتمان نمایشی است که شامل آنالیز بعضی مؤلفه ها در کیفیت تسهیم نوبت میان شخصیت ها می گردد؛ دیگری کنش های گفتاری است که شامل آنالیز گزاره های شخصیت ها از لحاظ انجام عملی خاص به وسیله بیان عبارتی به وسیله شخصیت ها می گردد. مورد دیگر دولایگی گفتمان دراماتیک است که به آنالیز تفاوت فرآیند انتقال پیغام در لایه ها مختلف درام می پرازد. آنالیز فرض ها و پیش انگاری ها و چارچوب ها و رویه ها هم از سایر نظریه های سبک شناسی درام محسوب می شوند. استنتاج مکالمه ای هم -که یکی از نظریات دیگر این حوزه از دانش است- به آنالیز معنای پنهان در جملات نمایشنامه به وسیله نقض آشکار می پردازد که با بهره گیری از ابزار سبک شناسی درام و آنالیز تمام نظریه های فوق در آهسته در گل سرخ نمود یافته است.
علی رغم آنکه سینا تقریبا تنها شخصیتی است که حرف می زند و شخصیت جلال ساکت است؛ اما به لحاظ کسب قدرت در گفت وگو نمی توان سینا را صاحب قدرت تمام دانست. به طور مثال دیلمی در ابتدای نمایشنامه و سینا در بخش چهارم قابل توجه است:
دیلمی: بله! (می نشیند روی مبل و پا روی پا می اندازد). من تو رو امین دونستم و مثل یک عضو خانواده بهت کلید دادم؛ درست مثل خونه خودت (کلاهش را برمی دارد و روی زانویش می گذارد) اما تو چی کردی؟ یه مرد زخمی رو از کوچه برداشتی؛ بی صدا درو باز کردی و نوکِ پا از پله ها رفتی بالا. آیا این عمل تو واقعا شایسته این خانواده بود؟
بخش خاتمهی از پرده چهارم نمایشنامه یکی از مهم ترین و اساسی ترین بخش های متن است و تحلیل نوبت گیری در آن می تواند راهگشا باشد. این بخش مربوط به قسمتی از نمایشنامه است که ساناز و جلال از راه می رسند و جلال -که مانع از اصابت تیر به ساناز شده است- خود مجروح گشته و سینا که از این امر بی اطلاع است، یکسره جلال را مورد شماتت قرار می دهد و بلندترین نوبت کل نمایش در خاتمه این نوبت بسیار بلند که در آن جلال هیچ نمی گوید و در شرایطی که سینا در آخر صحبت هایش خون و زخم گلوله را روی بدن جلال دیده است، جلال تنها یک دیالوگ بسیار کوتاه می گوید:
جلال: این یادت باشه سینا!
بعد، شرح صحنه می آید. این نمایشنامه قدرتمندترین اثر رادی در تحلیل اجتماعی علیه بورژوازی و مناسبات خانواده است؛ خانواده ای مُجلّل و تُهی. قدرتمند است؛ چون کاراکترها به اندازه گفتن ها عمل دارند و ما حرفشان را در اعمالشان می بینیم. همین ویژگی منحصربه فرد باعث می گردد کاراکترها بنیان های فکری نویسنده را مستقیم بیان ننمایند و ما را با یک درام پیروز رو به رو نمایند؛ چیزی که در بسیاری از نمایشنامه های ما غایب است و ما عمدتا با کاراکترهای پرحرف و بی عمل روبرو هستیم که هسته درام را دچار آسیب شعارزدگی و بی عملی می کند. رادی در این نمایشنامه حتی از مناسبات بیرون از خانه غافل نشده است و در ساند افکت آن را بروز می دهد؛ در نشان و قابل رویت. اساس دراماتیک سازیِ این نمایشنامه مستحکم در تضاد طبقاتی شکل می گیرد که انقلاب سهم کوخ نشینان است. سال هفتادوهشت در اجرای شب روی سنگفرش خیس در مجله صحنه نوشتم رادی شرفِ درام نویسی ماست. هنوز هم این قُلّه را کسی فتح ننموده است. در ملاقات آخر با این استاد در اتاق کوچک خود میهمانش بودم. همان جا گفتم: اجرای آثار شما با نمایشنامه هایتان خیلی فرق دارد. گفت: این بُنیه تئاتر ایران است؛ اما مگر شکسپیر اجرای کامل دارد؟ نمایشنامه های کامل هیچوقت به صورت کامل منتقل نمی شوند. درسی بزرگ برای من بود. نمایشنامه ی کامل بنویسیم. رادی بزرگمردی ست که فتح صندلیش را نمی تواند تا سال ها کسی صاحب گردد. هرچند امید را می توان پاس داشت؛ اما فراموش نکنیم نمایشنامه های بزرگ او و صندلیش یک فرضیه نیست. یک اثبات است و اکنون با ماست. رادی یکه تمام است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران